به نام خدا :)

عرضم به حضور شما که من دو عدد خواهر شوهر دارم! یکی 11 ساله و اسمش ملیکا!

یکی 25 ساله و اسمش الهه! که الهه مزدوجه و نی نی هم دارد.

الهه مدتیه منو کچل کرده! از بس اصرار میکنه که بیا بریم موجهای آبی!

و من اصلاااااااا دوست نداشتم برم باهاشون! علتشم این بود که دوس نداشتم منو با مایو ببینه !یعنی خجالت میکشیدم! و علت دوم اینکه کلا الهه زبون تندی داره  و من تا جای ممکن دوس ندارم باهاش در ارتباط باشم!

خلاصه من هرچی پیچوندمش نشد! و دوشنبه ناگزیر به همراه فک و فامیل شوهر رفتیم موجهای آبی!

روز قبلش من رفتم بازار و یه مایو خوشگل برا خودم خریدم! مایو خودم ساده بود و دارایی های منو نشون نمیداد! (دارایی ها = ممه و کون :دی)

باید اعتراف کنم که من از اون آدمایی هستم که وقتی با یکی قرار دارم دعا میکنم طرف قرارو کنسل کنه :/ از بس تنبلم :)) دوشنبه صبح هوا خیلـــــــی سرد بود  و من خوابم میومد ولی متاسفانه قرار کنسل نشد و ما رفتیم ! 

شاید باورتون نشه ولی من سری اولی بود که میرفتم موجهای آبی!

 چون هر سری میخواستم برم یکی بود که منصرفم کنه! نمیدونم شایعست یا نه ! ولی میگن خانوما زیاد عفونت گرفتن اونجا! البته  من تا این لحظه سالمم خدارو شکر و هیچیم نشده! محیطش خوب بود ولی مثل استان قدس سخت گیر نبودن ! مثلا اونجا وقتی از سونا میای بیرون به اجبار باید بری دوش بگیری ولی اینجا اختیاری بود! 

من فکر میکردم بزرگتر ز تر باشه! ولی به نظرم همه وسایلش شبیه هم بود ! البته هیجان زیاد داشت مخصوصا چاله فضایی!من با چشم سفیدی تماااااام همه وسایلو سوار شدم و بارها رفتم زیر آب و کلی آب رفت تو دهن و دماغم و هر سری نجات غریق منو می کشید بالا :))

ولی الهه بیشعور که انقد اصرار می کرد بریم بریم! فقط یه وسیله رو با ما سوار شد و همش لمیده بود تو استخر موج !

چقد کسایی که اونجا کار میکنن کارشون کسل کنندست!چقد نجات غریق ها مسئولیتشون بالاست!به نظرم اصلا جای خوبی نیست برا کار کردن!

لازم به ذکره که مایو من از مایو سایرین (الهه و دختر خاله و ...) خوشمل تر و لخت و پتی تر بود:دی و من اونجا فهمیدم که از همشون خوش هیگل ترم ایشششش . البته اینو قبلا هم میدونستم ! و مادر شوهر جان و خاله ها کلی منو یواشکی دید میزدن! قبل از اینکه برم فکر میکردم خیلی خجل بشم ولی اونجا ریلکس بودم! اینکه میدیدم من از اونا بهترم بهم اعتماد به نفس میداد :))

مادرشوهر طفلی خجالت می کشید و این کاملا مشخص بود از حرکاتش :))

ما 9 صبح اونجا بودیم و من تا ساعت 3 همه وسایلو هر کدوم چند بار سوار شدم ! به غیر سقوط آزاد که واقعا دل اون یکیو نداشتم!!

فکر نمیکنم همچین سعادتی تا حالا نصیب کسی شده باشه!چون موجهای آبی همیشه کلی شلوغه و برای هر وسیله باید یک ساعتی توی صف باشی!

 ولی دوشنبه هوا سرد بود و اونجا خلوت! ما تا ساعت 8 شب اونجا بودیم و من خیلی خسته شدم!ولی نمی شد برگردیم چون مادرشوهر و یکی از خاله ها تازه عصر اومدن!

شب که رسیدیم خونه خسته هلاک و رو به موت بودم! یک عدد کدئین نوش جان کرده و خوابیدم! و تا صبح همش خواب غرق شدن و پرت شدن از تیوپ ها رو میدیدم  و تو خواب تکون میخوردم :))

اون شب شب خیلــــــــی خوبی بود :)

بلیط موجهای آبی برای تمام روز الان 25 تومن هست که ما  از یه سوپرمارکت بین راه 16 تومن خریدیدم! ولی بازم پنجاه و خورده ای خرجم شد :( شاید اگه تو وضعیت عادی بودم این پول اصلا برام مهم نبود ولی الان در حال خرید جهیزیم و نمیتونم همیشه از این تفریحات بکنم!

تازه مشهد یه موجهای خروشان هم داره که تازه افتتاح شده و میگن خیلی بزرگتر و باحالتره ! بلیطش 40 تومنه! من غلط بکنم برم ! والا!

+ یادمه اولین باری که رفتم خونشون..هنوز عقد نبودیم.. من برای بار اول مادر شوهر و الهه رو با لباس خونه دیدم و همونجا به این نکته ظریف دقت کردم و تو دلم خدارو شکر کردم که اونا ممه ندارن :)) بیشعور !بی ادب  و هیز  هم خودتونید :دی