به نام خدا و سلام

خوبین ؟:* 

داداش حسن منو که یادتونه ؟؟ ایشون از بس خود شیرینه و خودشو برا مامانم لوس میکنه :@ و از بس مامانم دوسش داره و تحویلش میگیره... من و زهرا بهش میگیم : کاکُل یا کاکُلی!

خودم دقیقا نمیدونم کاکُل به چه معناست :دی  ولی از نظر من یعنی عزیز دردونه و این حرفا!

کاکُل  یک ماهی هست که سربازیشو تموم کرده و مشغول کار شده و ما به فکر افتادیم که ایشونو سر و سامون بدیم !

ولی خودش مقاومت میکنه! زهرا میگه حتما نگران خرج و مخارج عقد و این چیزاست! ولی به نظر من یک معشوقه داره و منتظر اوکی شدن شرایط اونه [آبجیه بدجنس]

در این راستا ما چند مورد  براش خواستگاری رفتیم که البته هیچ کدوم به مرحله دوم نرسید :| یعنی هیچ کدومو پسند نکردیم!

البته من فقط  دو موردو رفتم!

سری اول خیلی بامزه و جالب بود! من به شدت :))  آرایش کردم و لباس قشنگامو پوشیدم به همراه کفش تق تقی!

مورد دوم رو خودم معرفی کردم! دخملی که آموزشگاه ما کلاس اتوکد میومد و هم رشته داداشم هست ! چون شرایطش اونطور بود که ما میخواستیم معرفیش کردم !ولی همش نگران این بودم که نکنه لاغر باشه :/ آخه من با چادر دیدمش همیشه و مامانم رو این مسئله خیلی حساسه!

چون من آزمونشو ثبت کرده بودم شماره خونشونو داشتم! زنگ زدیم و هماهنگ کردیم و رفتیم .

دو شب پیش... من برخلاف سری قبل اصلا وقت نداشتم که به خودم برسم و آرایش کنم!

عصر آموزشگاه بودم تا رسیدم خونه فقط تونستم لباسامو عوض کنم و با همون آرایش کمی که رو صورتم داشتم رفتیم!

من با خودم میگفتم این دختر طفلک حتما با دیدن من چقدر خجل میشه و اینا! ولی اصلا اینطور نبود! یه لباس شیک پوشیده بود با ساپورت و موهاشو باز کرده بود ریخته بود دورش! همشم با من صحبت میکرد و میخندید! یاد اخلاق سگی خودم در مواجه با خواستگارها افتادم :/

اصلا لاغر نبود و شاید حتی بشه گفت جز خوش هیکلاست!

خلاصه اینکه مامانم پسندید و ما خوش و خرم برگشتیم خونه! و قرار شد بعد اربعین که پدرش از کربلا اومد به همراه کاکُل بریم خونشون!

نمیدونم چی پیش میاد و عایا این دونفر از هم خوششون میاد یا نه!ولی امیدوارم داداشم زودتر ازدباج کنه و از این تنهایی دربیاد! همینطور این آرزوها رو برا زهرا دارم :ایکس

راستش خیلی دلم میخواد یه مراسم عقد کنون در پیش داشته باشیم ! و من برم موهامو رنگ کنم و کلی تیپ بزنمو ...وااای دلم غنج رفت :ایکس

و اگه اون عقد کنون مال زهرا باشه،من بسسسی مشعوف تر خواهم بوووود:ایکس

پ ن 1: اخبار بعدی درباره کاکُل گزارش خواهد شد :دی

پ ن 2: نازنین کوچولو  به داداشم میگه مَمو :))) به منم که میگه ممه :)))