سلام دوست جونی ها :*
تقریبا دو ماه پیش عروسی هما(دوست زهرا) دعوت بودیم.
اونروز من از به شدت ناراحت،غمگین و افسرده بودم :( علتشم ژلو جانه بی ادب بود :(
شاید اگه در شرایط عادی بودم به عروسی دوست زهرا نمی رفتم چون نمیشناختمش! ولی اونشب اینقدر اعصابم داغون بود که فقط میخواستم حواسمو پرت کنم!
لذا از لحظه ای که داماد پاشو گذاشت بیرون من و زهرا رفتیم وسط و کلـــــــــی با عروس رقصیدیم. اینقدر که من نگاههای فامیلاشونو حس میکردم ! حتما با خودشون میگفتن اینا کی هستن که اینقدر با عروس صمیمی هستن :)) یعنی اینجور بهتون بگم : کل مجلس عروس داشت با ما می رقصید :دی
پس از گذشت هفته ها از عروسی، هما به زهرا گفته که عمه داماد منو برا پسرش پسند کرده :)) و هما بهش گفته که من مزدوجم و بیخیال بشه ! البته به نظر من اون عمه خانومه خیلی بی دقته ! شاید دلیلش اینه که رنگ موهام تیرست و فقط انگشتر نشونمو دست راستم میکنم و اونم متوجه نشده.
درسته من از خواستگار و مراسم خواستگاری متنفرم ! ولی حس خوبیه وقتی کسی تو رو اینقدر کامل میبینه ! منم خیلی خندیدم و قند تو دلم آب شد ! و به زهرا گفتم خب بگو بیان!شاید از ژلو بهتر باشه :دی
خیلی دلم میخواست برای ژلو قضیه رو تعریف کنم و یه جورایی پز بدم :دی ولی ایشون مقدار زیادی گَنده دماغ هستن و زود بهشون برمیخورده :@ در مورد مشابهی که یک ماه بعد عقدمون پیش اومده بود اعصاب منو خورد کرد! و من این سری دیگه بهش نگفتم ! جریان اون سری رو تو پست بعد مینویسم :>
پ ن 1: گَنده دماغ کسی است که زود بهش بر میخوره ! (به فتحه بالای گ دقت کنید!)
باهات قهرم
همه اون ویژگی هایی که برا عروستون دنبالشید رو من دارم.بعد اونوقت یه غریبه رو پسندیدی.پرچرک کفاااااااااااااااااااااااااااسط.اصن مگه کاکل همین جا کلی خاطرخواه نداشت؟؟؟؟؟؟؟؟تو هم که دنبال دختر مجردای وبلاگت بودی واسه کاکل خان.بعد اونوقت رفتی خاستگاری یکی دیگه.اییییییییییییییییشششششششششششششش
عاقا قدم که 169 اندام به این خوبی.لیسانسم دارم.برا ارشدم که دارم میخونم.ببین چقد به کاکل میومدم.
از دست دادی منو ممه خانوم.متاسفم براتون.
خب حالا آرزوی خوشبختی برا همه تون میکنم.ان شاالله بپسندن و وصلت سر بگیره.و ان شاالله هرچه زودتر عقد زهرا جون که خیلیم از تو خوشگلتره.خخخخ.
بعدم اینکه باید برم چندتا آموزشگاهو بررسی کنم هرجا داداش مجرد داشتن و داداششون خوب بود مث کاکل خان ارشد عمران داشت من اونجا برم کلاس.هرچند که از این شانسا ندارم.
موندم چرا وقتی مرغ از قفس میپره اینقد خواستگار میاد براش.دوستای خودمم وقتی عقد کردن کلی بعدش خواستگار براشون پیدا شد.
فاطی مش غلوم زمبه باشی این خواستگارتو نفرسی واسه من.خخخخخ
نمیشد تو پست خواستگاری کاکل نظر بذارم.اینجا گذاشتم.ببخشید