به نام خدا

سلام :**

شب چِلّه همون شب یلدا می باشد ! که نمیدونم چرا و به چه علتی مشهدی ها بهش میگن : چِلّه! :))  به کسره زیر چ و تشدید روی ل دقت کنید!

دیروز ظهر در حالی که من بسیار ناراحت، غمین، و عصبانی بودم پدر شوهر بهم زنگ زد ! گفت حتما امشب بیاین اینجا و از این صبتا ! تازه پرسید چی دوس داری برات کادو بگیرم ^__^ همچنین مادر شوهر گوشی رو گرفت و اصرار کرد که شب برم خونشون !

من ناراحت و غمین بودم چون بسیار تلاش کرده بودم که ژلو رو راضی کنم که شب یلدا بریم بیرون ! ولی از اونجایی که سیستماتیک با من فرق داره و خونه رو همیشه ترجیح میده ، راضی نشد :( و من تصمیم داشتم در اولین فرصت حالشو بگیرم [فکرای خبیثانه]

ولی وقتی پدر شوهر مهربوووون دعوتم کرد، کلا برنامه عوض شد :)

ساعت 5 رسیدم خونه.یکم استراحت کردم.دوش گرفتم و ساعت 8 زنگیدم به ژلو که بیاد دنبالم :)

خواهر شوهر نیز بود .جای دوستان خالی شام مفصل بعد میوه و آجیل ! 

معمولا هرجایی که منو تحویل بگیرن و خوردنی های زیاد موجود باشه بهم خوش میگذره :دی و این اصلاااا نشانه شکمو بودن من نیس ! :دی

اما دیشب به من خیلی خوش گذشت چون ژلو خیلی حالش خوب بود! خیلی خوشحال!مهربون!رمانتیک! بیشتر از همیشه ! احتمالا حدس میزده که من قهر کنم و حالشو بگیرم ! ولی بعد که دیده خوش و خرم اومدم خونشون و از غر خبری نیس خوشحال شده ! دیشب خیلـــــــی بهم خوش گذشت. بهتریم شب یلدای عمرم دیشب بود :ایکسسسس

پدر شوهرمو دوس دارم ! همیشه باعث میشه من و ژلو بیشتر با هم باشیم! وقتی بو میبره که ما با هم بحث کردیم یا به هر علتی چند روزه همو ندیدیم .. زمین و زمانو بهم میدوزه که ما پیش هم باشیم ! همیشه برام کادو میخره و با اینکه کادوهاش مطابق سلیقه من نیس .. من به شدت خوشحال میشم ^_^ دیشب بهم یه تراول 50 داد :دی همه عیدا بهم عیدی میده ! و برام خوراکی های خوشمزه میخره :دی شما بگین ؟ میشه همچین پدرشوهری رو دوست نداشت ؟؟؟