به نام خدای مهربون
خوبین ؟
از اینکه هفته پیش پست نذاشتم دقیقا چه احساسی دارین ؟در یک سطر توضیح بدید :دی
عرضم به حضور شما که :
* شنبه عصر داداش کاکلی ما با مهسا توی حرم امام رضا عقد کردن ! :)
* لحظه عقد من چنان بغض داشتم که تند تند اشکام میمومد! زهرا که اومد بغل من و های های گریه کرد! :/
* یکشنبه عصر هم تو خونه مهسا اینا عاقد اومد ثبت کرد و بعدش بزن و بکوب . برخلاف تمام مجلسا که من کلی احساس خوشملی میکنم ... یکشنبه از خودم راضی نبودم وطرف عروس همشون آرایشگاه رفته بودن و همش وسط میرقصیدن و ما خیلی مظلوم واقع شدیم
* خونه پدرشوهر بنایی هست و الان من و ژلو بی جا و مکان هستیم خونه خودمون هست ولی دیگه مثه سابق راحت نیستیم :(
* چند روز قبل ولنتاین ژلو مهربان منو برد بازار و برام لباس عید خرید و خیلی سوپرایز شدم و حال داد. یه عطر هم برام گرفته بود که من تصمیم گرفتم همونو به عنوان کادو ولنتاین ازش قبول کنم و زیاد اذیتش نکنم :پی منم براش یه کیف پول خریدم ولی هنو خونمون نیومده که کادومو بهش بدم :/
* من خلاصه نوشتم . شما اگه سوالی براتون پیش اومد بپرسید عشقولیا :*