سلام عزیزانم :*

عرضم به حضور شما که مهمونی پاگشا کردن عروس به خوبی برگزار شد !

درسته من خیلی استرس داشتم و بسیاااار خسته شدم ولی خداروشکر همه چی عالی بود :)

اینکه ژلو زود اومد و خودشو به مهمونی رسوند و سرحال بود و شامو کنار هم خوردیم بهترین قسمت اون شب بود :)

چند روز پیش داشتم مغازه های نزدیک خونه رو بالا و پایین میکردم دنبال زیر سارافونی سفید.. که یه هو چشمم افتاد به دو تا نی نی تقریبا  1 ساله !دوقلو بودن !اینقدررر ناز و گوگولی :ایکسسس کاپشن و کلاه قشنگ و شیکی هم داشتن :>

محو تماشای نی نی ها بودم که یه هو چشمم افتاد به مامانشون :|||

فکر می کنید کی بود؟؟

دوست دوران دبیرستانم!مهناز!!!

از دبیرستان دیگه ندیده بودمش ! همون مهناز بود ولی مامان شده بود! یکمکی بی حوصله شایدم خسته ! پسراش خیلـــــــی ناز بودن!

یه دختر پنج شش ساله هم باهاش بود!گفتم تو رو خدا بگو که اینم مال تو نیس :|| خندید و گفت نه ! این دختر خواهرمه:))

 خلاصه اینکه کلی دلم غنج رفت و از خدا دوقلو خواستم :دی

آخه من ژنشو دارم! مامانم دوقلو آورده! کاکل با خواهر قبل من دوقلو هستن!

میدونم دهنم سرویس میشه ولی به نظرم از دوبار حامله شدن و دوبار زایمان کردن بهترهههه :>

همچنین من یک مادر شوهر جوون دارم که عاشق بچست و از الان میگه من بچه هاتونو نگه میدارم:>

اگه یکیش دخمل باشه و یکیش پسمل دیگه  نی نی نمیارم و راحت میشم :)

در همین راستا یک پست هم در اینستاگرام گذاشتم :)

خدایا به ما دوقلو عطا بفرما :) بگید آمین :@