سلاممممم

میدونم که همتون در جواب سلامم دارین میگین کوووووفت :دی

یعنی انقد غیبتم طولانی بوده و انقد حرف دارم که باید قسمت بندی کنم حرفامو :|

شما همکنون در حال خوندن قسمت اول هستید :دی

از قبل از سال تحویل شروع کنم...

شب چهارشنبه سوری تنها شبی بود که من و زهرا هر دو وقتمون آزاد بود و وقت گرفتیم که بریم لیزر!

یه کلینیک تو اون سر شهر! 

عصر با زهرا رفتیم سینما فیلم "کوچه بی نام"  رو  دیدیم ! خیلی قشنگ بودو خیلی خوش گذشت !

بعد رفتیم  کلینیک! وقتی داشتیم می رفتیم هوا روشن بود و با اینکه صدای ترقه میومد ولی فضا خیلی وحشت آور نبود! ولی برگشت... :|||| 

خیابون پر پلیس و صدای انفجار بود که میومد :|||  و ما کپ کرده بودیم :/

من خیلی استرس داشتم ولی خدارو شکر جون سالم به در بردیم !

البته چشم سفیدی ما در همینجا تموم نشد بلکه بعدش رفتیم برا زهرا کیف خریدیم و بعد رفتیم خونه! 

روزهای قبل عید مشغول تر تمیز کردن خونه بودیم و گه گاهی هم بازار رفتم برا خرید های زهرا و مامانم! چون من تقریبا یک ماه قبل عید خریدامو انجام داده بودم .

تو این روزا ژلو به شدت سرش شلوغ بود و من کم می دیدمش و بسیااااار اعصابم داغون :/ فقط جمعه قبل از عید اومد خونمون که خیلی خوب بود و من حسابی بهم خوش گذشت :)

من فکر می کردم تو تعطیلات خیلی وقتم آزاد باشه برا همین 3 تا کتاب از کتابخونه امانت گرفتم که بخونمشون و یک فلش پر فیلم  آماده کرده بودم! ولی اصلا وقتم آزاد نبود!

قبل عید دو تا از کتابارو خوندم ولی یکیش همچنان ناتمامه! از فیلم ها هم چند قسمت رو فقط تونستم روزای قبل عید ببینم!

29 اسفند نی نی خواهرم به دنیا اومد!این خواهر همون محمد کوچولو هس که من باهاش فوتبال بازی می کردم . قرار بود 5 فروردین دنیا بیاد هااا ولی عجول بود ! خداروشکر که سالمه :) ما رفتیم بیمارستان دیدنش و با زهرا و فهیم دافی  کلی سلفی های مسخره گرفتیم :)) قرار بود شب عید من پیش خواهرم تو بیمارستان بمونم و حتی قرار بود سال تحویل هم همونجا باشم ولی برنامه عوض شد و من اومدم خونه!

پایان قسمت اول :دی

اگه دخترای خوبی باشین و نظر بدین شنبه میام از سال تحویل و مراسم عقدکنون کاکل براتون می نویسم :>

فعلا بدروووود :*