به نام خدا و سلامممم

خب من سال تحویل خواب بودم :|

یعنی خانوادگی خواب بودیم :)) مامانم بیدار بود فقط! من یه لحظه چشمامو باز کردم دیدم تلویزیون میگه : آغاز سال یک هزار و ... ! یعنی نه دعایی نه آرزویی !هیچی!

بعدش بیدار شدیم و حاضر شدیم که خواهر برادرا از راه برسن! برخلاف سال های پیش تا ظهر کسی نیومد جز داداش حسین! بعدشم ژلو اومد با اون پیراهن خوشرنگی که من امسال عید براش گرفتم! ژلو با ما نهار خورد و تا عصر خونه ما بود.با هم رفتیم خونه عموم عید دیدنی و بعد هم خونه پدرشوهرم! خونه پدر شوهر اصلا خوب نبود! یعنی مثه خونه ما شلوغ پلوغ و پر مهمون نبود!  من از پدرشوهر یک پنجاهی و یک روسری گرفتم ^__^  روز اول عید خیلی بهم خوش گذشت چون ژلو پیشم بود ! اصلا هم شوهر ذلیل نیستم -- _ --

روز دوم عید رفتم کمک زنداداشم ! این اولین عروسمون هست و من از اون دو تای دیگه بیشتر دوسش میدارم چون خیلی باحالتره :) باز بگین من بدجنسم ! خدایی کدوم خواهر شوهری میره کمک زنداداشش؟ ایششش

سوم و چهارم عید زود گذشت و رسیدیم به پنجم که جشن عقد کاکل بود !

 من و زهرا با هم به آرایشگاه رفتیم.این آرایشگاه سری اولی بود که می رفتیم. خیلی استرس داشتم! استرس اینکه ما رو بی ریخت کنه :/  

ولی کارش عااااالی بود! خیلی راضی بودیم. درسته ازم صد هزاااااار تومن گرفت ولی واقعا کارش جدید و شیک بود .

داداش بزرگه اومد دنبال ما و ما  خیلی زود و به موقع به جشن رسیدیم .برخلاف جشن قبلی که دیر رسیدیم و اصلا از خودم راضی نبودم این دفعه خیلی خوب بود!

همه به من و زهرا گفتن چه خوشمل شدین ^__^ خواهر شوهرم کلی ازم تعریف کرد !

و من تصمیم گرفتم برا عروسیم برم پیش  همین آرایشگره :)

ژلو با خانوادش اومد و من از اینکه تونسته مرخصی بگیره و اومده خوشحال بودم :)

نمیدونم این حسو تا حالا تجربه کردین یا نه .. دیدن برادر تو کت شلوار دامادی یه حس عجیبیه ! و من از اعماق وجودم براش خوشحال بودم :) کاکل خیلی رقصید و خیلی شاد بود :)

عروسمون از آرایشگاهش راضی نبود ولی قشنگ شده بود :)

مامان عروس مثه همیشه جوون و خوشتیپ ! لباسش خیلی لختی بود :|

مامان منم با با کت دامن جدیدش خیلی خوشتیپ شده بود :)

همه چی خوب پیش رفت .خیلی شلوغ بودن !خیلی رقصیدیم و خیلی خوش گذشت! و شامشون خیلی عالی بود! 

آخر شب  ژلو با ما اومد خونه ما و بسیااااار به من گفت خوشگل شدی :) و بوووووووووق :دی

بقیه تعطیلات عید مثل برق و باد گذشت تا اینکه رسیدیم به سیزده !

ادامه در قسمت بعد :دی