به نام خدا :)

شب تولد ژلو یک نامه فدایت شوم براش نوشتم با این مضمون : 


جوراب لایق یک مردنیست...


برایت کفشهایی ازجنس طلاهدیه می دهم


که لایق مهربانی هایت باشد...


تابپوشی ومردانه قدم برداری چون نان اور خانه تو هستی!


 تویی که تکیه گاهى؛ ستون هرخانه ای باوجود توست که پا بر جاست!


تاتونباشی پای زندگی لنگ است!


زندگی باوجودتوقشنگ است....


از خدا پنهون نیس از شما چه پنهون که این متنو تو تلگرام خوندم و نگهش داشتم که شب تولدش براش بنویسم :)

چون کادوی تولدش کفش بود با این متنم جور بود در واقع :)

نامه رو لول کردم و دورش پاپیون زرد زدم :)



.