به نام خدا :)
فک کنم همتون سمیرا رو بشناسین ! همونی که با اسم "ماهی سرخ کوچولو" کامنت میده. تو وب قبلی با اسم "گوگولی ترین غاز دنیا"
دوست عزیز من ! به جرات میتونم بگم صمیمی ترین دوستم :) دوست دوران کاردانی که کرج زندگی میکنن.
چند روز پیش سمیرا ارم خواست آدرس محل کارمو براش بفرستم . گفت میخواد برام یه بسته بفرسته. امروز ظهر زنگید گفت آموزشگاهی ؟ به شوخی گفتم چطور؟ نکنه میخوای بیای اینجا ! خبر بده قبلش آرایش کنم ! :))
ساعت تقریبا 4 بود که در اتاقم باز شد و سمیرا رو دیدم که با همسرش دم در وایستادن
من در اون لحظه : O_O
هنگ کردم اصن ! کلی جیغ جیغ کردم و به شدددددت سوپرایز شدم ! اصلا فکرشم نمیکردم که شوخی ظهر به حقیقت تبدیل شده باشه ! آخرین باری که سمیرا مشهد اومد و از نزدیک دیدمش سال 89 بود !
خداروشکر امروز آموزشگاه خلوت بود و کلاس خاصی نداشتیم. چند ساعتی آموزشگاه بود کلی گفتیم و خندیدیم :)
اتفاقا امروز زهرا اومده بود آموزشگاه ما !اونم از دیدن سمیرا کلی سوپرایز شد :)
تقریبا ساعت 6 بود که سمیرا و همسرش رفتن حرم . سمیرا و همسرش تازه یه ماهه که عقد کردن :ایکس
قرار شد فردا عصر با سمیرا بریم مشهد گردی :ایکسسس
واااااییی چقده خوشحالم :) فکر میکردم تا عروسیم سمیرا رو نمیبینم :( خیلی خوشحالم که اومدن مشهد
خدا کنه ژلو هم بتونه باهامون بیاد :( هرچند میدونم اون طفلک این روزا به شدت درگیر کارشه :/